فلسفه ازدواج
فلسفۀ ازدواج و تشکیل خانواده
خداوند بلند مرتبه در قرآن، خلقت زن و شوهر و محبّت و مودّت (دلبستگی) میان آنها را از نشانههای حکمت خود معرفی میکند.۱ پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
«هیچ کانونی در اسلام بر پا نشده است که نزد خداوند محبوبتر و عزیزتر از ازدواج باشد».۲
و همچنین امام صادق(ع) میفرمایند:
«دو رکعت نمازِ انسانی که ازدواج کرده بالاتر از هشتاد و دو رکعت نمازِ فردی است که ازدواج نکرده است».۳
بشر، نوعی آفریده شده است که زن و مرد در این میان، کامل کنندۀ نیازهای روحی و روانی یکدیگر باشند و هر یک بدون دیگری احساس فقر و نیاز کنند.
دختر در ساختار وجودی خویش خواستار مرد آفریده شده است. او به دنبال تکیه گاه استواری است که در فراز و نشیب زندگی یار، یاور و حامی او باشد.
پسر نیز پس از بلوغ به طور طبیعی سرشار از کششهای غریزی است و برای کسب محبت، مراقبت از شهوت و رشد تواناییهای اجتماعی به همراهی و پیوند عمیق با جنس مخالف نیاز دارد. پس با توجه به نیاز طبیعی دختر و پسر به یکدیگر، ازدواج، پاسخی درست و کامل به این نیاز است که در آن زن و مرد زندگی مشترکی را آغاز میکنند و پیمان میبندند که همصحبت، یاور و غمخوار یکدیگر باشند.
ازدواج بهترین پاسخ به نیازهای عاطفی و جنسی انسان است و نیازهای فراوانی را برطرف میکند؛ از جمله مهمترین آثار ازدواج، آرامش و سکون، حرکت به سوی کاملشدن دین و معنویت، بقای نسل، توانا شدن در زمینههای فردی و اجتماعی، سلامت و امنیت و سرانجام برآورده (شدن) نیازهای جنسی، روانی و اجتماعی فرد را میباشد که در ادامه به آیات و روایات و حکمتهای آن اشاره میشود:
یک. زمینهای جهت تمرین و کسب کمالات الهی
هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست به همین جهت پیوسته میخواهد که نقص و کمبود خویش را جبران کند. جوانان با گزینش همسری شایسته، اسبابِ رشد خود را فراهم کرده و در مسیر زندگی از نظرات، تشویقها و حمایتهای یکدیگر بهرهمند میشوند.
شهید مطهری(رح) دربارۀ نقش تربیتی ازدواج میگوید:
«یک خصایص اخلاقی هست که انسان جز در مکتب تشکیل خانواده نمیتواند آنها را کسب کند. [تشکیل خانواده] یعنی یک نوع علاقهمند شدن به سرنوشت دیگران. تا انسان زن نگیرد و بچه پیدا نکند و آن بچه به شدت عواطف او را تحریک نکند و به فرض در مواقعی که مریض میشود او را به هیجان نیاورد یا لبخند بچه دراو اثر نگذارد، علاقهمندشدن به سرنوشت دیگران در او پدید نمیآید وبا مطالعۀ کتاب، این امر در او پیدا نمیشود. تجربه نشان داده است که اخلاقیون و ریاضتکِشها که این دوران را نگذراندهاند تا آخر عمر یک نوع خامی و یک نوع بچگی در آنها وجود داشته است و یکی از علل اینکه در اسلام ازدواج یک امر مقدس و یک عبادت تلقی شده، همین است در حالی که از نظر مسیحیت، مجرد بودن، مقدس است و ازدواج، پلیدی و کسانی اجازه میگیرند ازدواج کنند که تحمل مجرد بودن را ندارند یعنی اگر مجرّد بمانند فاسد میشوند و بنابراین از باب دفع افسد به فاسد میگویند باید ازدواج کرد. از اینرو پاپ مسیحیان از میان مجرّدها انتخاب میشود که در تمام عمر این آلودگی را پیدا نکرده است. در اسلام برخلاف مسیحیت است:
«مِنْ اخْلاقِ الْانْبِیاءِ حُبُّ النِّساءِ؛۴ دوست داشتن زنان از اخلاق انبیاء است».
پس ازدواج اولین مرحلۀ خروج از خودِ طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. بعد از ازدواج، وقتی میخواهیم کار کنیم برای منِ تنها نیست؛ آن «من» تبدیل به «ما» میشود به طوری که انسان آنقدر به سرنوشت خانواده علاقهمند است که به سرنوشت شخص خودش توجه نمیکند و رنج میبرد تا آنها در آسایش باشند».۵
همچنین شهید مطهری(رح) میفرمایند:
«یک پختگی هست که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمیشود، در مدرسه پیدا نمیشود، در جهاد نفس، نماز شب و ارادت نیکان پیدا نمیشود، این را فقط در همین ازدواج و تشکیل خانواده باید به دست آورد».۶
دو. عمل به سنت پیامبر اکرم(ص)
از سفارشات پیامبر گرامی اسلام(ص)، سفارش به ازدواج و تشکیل خانواده است، پیامبر اکرم(ص) مجرد ماندن را کاری ناشایست و ازدواج و زمینهای جهت محبت به همسر و فرزندان را سنت خویش قلمداد مینمودند.
بنابراین یکی از اهداف ازدواج، عمل به سفارش پیامبر اکرم(ص) است تا از این منظر اسباب رضایت خدا و رسولش را حاصل کرده باشیم، همچنین از سیره و روش اشرف مخلوقات عالم، که بهترین الگوست، تبعیت کرده باشیم.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«ازدواج سنت من است و هر که از سنت من سرپیچی کند از من نیست».۷